زن، معمار شجاعت جمعی چه طور تاب آوری جامعه از خانه شروع می شود؟
خاتون یار: زن نه فقط کنشگر شجاع، بلکه بسترساز شجاعت جمعی است. او بواسطه نقش خود، فضایی را شکل می دهد که در آن، شجاعت به یک خُلق جمعی تبدیل می شود. همین طور زنان نقش برجسته ی در تقویت روحیه مقاومت دارند.
خبرگزاری مهر، گروه جامعه؛
در روزهایی که بی اراده درگیر مواجهه ای ناخواسته با دشمن شده ایم، یا به تعبیر دقیق تر، در متن جنگ تحمیلیِ دوم قرار گرفته ایم، هر فرد، بسته به میزان نزدیکی اش با میدان رخدادها و جایگاه اجتماعی یا خانوادگی اش، به نحوی در معرض مسئولیت قرار دارد. در چنین شرایطی، نمی توان بی طرف یا بی تفاوت باقی ماند؛ بلکه باید به سرعت نسبت خودرا با این نبرد و نتایج گسترده آن روشن کرد.
تا قبل از این، تصور چنین وضعیتی برای خیلی از ما انتزاعی و دور از واقعیت می نمود؛ تصویری محصور در قاب فیلم ها، خاطرات شفاهی یا کتاب های دوران دفاع مقدس. اما حالا، واقعیاتی که روزگاری فقط در داستانها شنیده می شد، به تجربه ای ملموس و اجتناب ناپذیر بدل شده است.
حالا که بواسطه رویارویی مستقیم با رژیم صهیونیستی در بطن میدانی پرآشوب قرار گرفته ایم، نوع مواجهه و کنشگری ما می تواند مسیر آینده این تقابل را تعیین کند. با این وجود، لازم است نقش ها و مسئولیت های ما نیز متناسب با تحولات و اقتضائات روز، باز تعریف و به روز شوند تا تأثیرگذاری مان حفظ شود و ارتقا یابد.
زن ها، ما را پیروز کردند
مرور تاریخ معاصر ایران به روشنی نشان میدهد که زنان همیشه در بزنگاه های حساس، دوشادوش مردان در حوزه های مختلف حضور فعال داشته اند. از روزهایی که در صحن گوهرشاد برای دفاع از شعائر دینی به تحصن نشستند، تا زمان اعتراض در حرم حضرت معصومه (س) مقابل بازداشت رهبر نهضت، و از تظاهرات گسترده ۱۷ دی ۵۶ در خیابان های مشهد تا قیام شهریور ۵۷ در میدان شهدا، زنان همیشه یکی از ستون های اصلی حرکت های انقلابی بوده اند.
با شروع جنگ تحمیلی، این حضور نه فقط کمرنگ نشد بلکه جلوه ای تازه یافت؛ بانوانی که در بعضی نقاط اسلحه به دست گرفتند، امدادرسانی در خطوط مقدم را بر عهده گرفتند، پشتیبانی جامع از جبهه ها را سامان دادند، و در کنار آن، با استقامت و صبوری در مقابل آلام و داغ ها، منشأ قوت قلب رزمندگان شدند. آنان بدون آنکه با ابراز ضعف یا اندوه، روحیه مجاهدان را تضعیف کنند، خود به عاملی برای انگیزه بخشی و استمرار ایستادگی بدل شدند.
اگر مطابق برخی تصورات رایج درباره ی روحیه حساس و لطیف زنانه، بانوان جامعه گرفتار ترس، اضطراب یا اظهار درماندگی شوند، بی شک این واکنش در روحیه رزمندگان و پایداری عمومی تأثیر منفی خواهد گذاشت
در این باره رهبر معظم انقلاب اسلامی می فرمایند: «اگر زنان در یک حرکت حضور پیدا بکنند، یک حضور جدی و آگاهانه و از روی بصیرت، آن حرکت بطور مضاعف پیشرفت خواهد کرد… اگر در جنگی که هشت سال بر ما تحمیل شد، زنان ما، بانوان کشور ما در میدان جنگ، در حوزه عظیم ملی حضور نمی داشتند، ما در این آزمایش دشوار و پر محنت پیروز نمی شدیم. زن ها، ما را پیروز کردند».
تاب آوری اجتماعی در وضعیت بحرانیِ ناشی از جنگ، یکی از پایه های اساسی برای دستیابی به پیروزی است. هرگاه یک جامعه عزم ایستادگی داشته باشد و در مقابل فشارها، محرومیت ها و تلخی های جنگی تسلیم نشود، مسیر پیروزی را هموار خواهدنمود. در این بین، نقش زنان از جهاتی تعیین کننده است. اگر مطابق برخی تصورات رایج درباره ی روحیه حساس و لطیف زنانه، بانوان جامعه گرفتار ترس، اضطراب یا اظهار درماندگی شوند، بی شک این واکنش در روحیه رزمندگان و پایداری عمومی تأثیر منفی خواهد گذاشت. اما اگر زنان با شجاعت و صلابت رفتار کنند، نه فقط فضای اجتماعی را آرام و مقاوم نگه می دارند، بلکه نیرویی انگیزشی برای ادامه مبارزه در خط مقدم خواهند بود. اما چه طور زنان می توانند در تاب آوری اجتماعی مؤثر بوده و شجاعانه در مقابل دشمن بایستند؟
زنان زمینه ساز شجاعت جمعی
کتاب «دا» روایتی از روزهای مقاومت در خرمشهر نوشته سیده زهرا حسینی است. این کتاب کنش زنان و دختران خرمشهر را در آن دوران بحرانی به خوبی به تصویر کشیده است. در قسمتی از این کتاب آمده است: «حرف هایش خوب یادم مانده که می اظهار داشت: «خمینی فرزند امام حسینه. اگه ما به امام حسین می گیم ای کاش اون زمان بودیم و یاریت می کردیم، حالا باید خمینی رو یاری نماییم تا فقط حرف نزده باشیم و در عمل هم ثابت نماییم که ما یاران حسینیم.»
این روحیه ای بود که در آن زمان به گفتمانی همگانی بدل شده بود تا جایی که راوی این داستان را که دختری ۱۷ ساله بود، هم در این فضا به کنشگری وا داشت. در حدی که شهادت پدر و برادرش نیز در عزم و اراده او برای ایستادگی خللی وارد نکرد. او نه آموزشی در این خصوص دیده بود نه حتی فکر را می کرد که بتواند از پس چنین وقایعی برآید. خودش اینگونه روایت می کند: «هیچ گاه تصور نمی کردم در آن روزهای آتش و خون بتوانم خردسالان مظلوم شهرم و عزیزانم را، که حتی چند روز دوری از آنها آزرده ام می کرد، با دست هایم به خاکی بسپارم که از خون پاکشان گلگون بود».
«به من اظهار داشت: تو چگونه این قدر روحیه داری؟ ما تعجب می نماییم. انگار نه انگار که بابا و برادرت رو از دست دادی. اصلاً بهت نمی آد که داغ دیده باشی. همه ش درحال کاری و خنده رو لباته.» آخر ظاهرم را چنان حفظ می کردم که کسی تصور نکند شهادت بابا و علی ما را خوار و ذلیل کرده است. برعکس، با رفتارم نشان می دادم که با روحیه و اقتدار هستم». این همان روحیه و مقاومتی است که در رفتار یک دختر جوان بروز می یابد، اشاعه پیدا می کند و قابل الگوبرداری است. می توان تصور کرد که رزمندگان و امدادگران که در آن روزها با کمترین امکانات می جنگیدند، با دیدن مقاومتی این چنین از دختری کم سن و سال، که توقع می رفت از سر ترس از پس امورات خود برنیاید یا داغ سنگین پدر و برادرش و نگرانی برای باقی اعضاء خانواده او را زمین گیر کند، چقدر می توانست امیدآفرین و محرک برای ادامه جنگ باشد.
زن نه فقط کنشگر شجاع، بلکه بسترساز شجاعت جمعی است. او بواسطه نقش اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی خود، فضایی را شکل می دهد که در آن، شجاعت به یک خُلق جمعی تبدیل می شود
مفهوم شجاعت، فقط خاصیت ای غریزی یا روان شناختی نیست که بتوان آنرا به هیجان های زودگذر یا کنش های لحظه ای فروکاست. اگر شجاعت را پدیده ای مبتنی بر معرفت، باور قلبی و التزام ایمانی درنظر بگیریم، آن گاه خواهیم دید که زنان در حوزه های حساس و بحران خیز، نه فقط از مردان عقب نیستند، بلکه در خیلی از موارد، ظهور و بروز مؤثرتری نیز داشته اند.
نکته حائز اهمیت، نه فقط در کنش شجاعانه زنان، بلکه در نقشی است که آنان در گسترش و استمرار این شجاعت ایفا می کنند. زن نه فقط کنشگر شجاع، بلکه بسترساز شجاعت جمعی است. او بواسطه نقش اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی خود، فضایی را شکل می دهد که در آن، شجاعت به یک خُلق جمعی تبدیل می شود؛ امری طبیعی، همگانی و پایدار.
در نبود تاب آوری جمعی، شجاعت به عملکردهای فردی و قهرمانانه، محدود می شود به افرادی که ناچارند در خلأ فرهنگی و اجتماعی، بار مسئولیت را تنهایی بر دوش بکشند. اما اگر فضای عمومی جامعه واجد مؤلفه های شجاعت گونه شود، آنگاه این فضیلت اخلاقی از مرزهای فردی فراتر رفته و به یک رویه جاری در بدنه جامعه تبدیل می شود. تصور کنید که اگر در همین هجوم ۱۲ روزه به کشورمان، جامعه در شوک ناشی از حمله باقی می ماند و دست از حمایت نیروهای نظامی و امدادی می کشید، چه می شد؟ فارغ از این که دشمن صهیونیستی فرصت غلبه و ضربه زدن به ما را می یافت، رزمندگان ما نیز باید به تنهایی در مقابل این هجمه ها ایستادگی می کردند و این خود مساوی است با شکست.
تبدیل کنش فردی به کنش جمعی
زن، به اعتبار خصایص روحی، روانی و تربیتی خود، سهمی برجسته در ایجاد و اشاعه این فضا دارد. کنش های وی در سطح خانواده، محله و زیست بوم فرهنگی، شجاعت را از سطح کنش فردی به گفتمان اجتماعی بدل می کند. چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بارها بر تأثیر راهبردی زنان در تحولات فرهنگی، تربیتی و تمدنی جامعه تاکید کرده اند.
حتی می توان گفت کمپین های فرهنگی و رسانه ای که به عنوان پیوست مبارزه با دشمن در جنگ اخیر مطرح می شود مانند کمپین تحریم شبکه معاند اینترنشنال، پویش عدم تصویربرداری از محلهای حساس و یا عدم انتشار اطلاعات خاص در فضای مجازی، هم با حمایت زنان، اثرگذارتر خواهند بود. زنان با بوجودآوردن فضایی دارای مؤلفه های شجاعت و غلبه بر ترس در خانه علاوه بر این که خانواده را برای مواجهه درست با این شرایط تجهیز می کند، می توانند به تدریج در تاب آوری جامعه نیز مؤثر باشند.
مروری بر تاریخ انقلاب و دفاع مقدس نیز نشان میدهد که زنان ایرانی، در لایه های عمیق تری از ساختار اجتماعی، نظام معنایی شجاعت و مقاومت را تثبیت کرده اند. ایشان با بوجودآوردن پیوند میان ایمان، اقدام و انتقال ارزش ها، نه فقط از ایستادگی حمایت کرده اند، بلکه خود، یکی از پایه های ایجاد آن بوده اند.
باید زنان را صاحبان قدرت نرم، مرجع معنوی و عامل شکل دهنده به افق های رفتاری و فکری جامعه تلقی نمود. زنان بودند که توانستند شجاعت را از سطح کنش فردی به سطح جامعه ارتقا دهند؛ و از همین مسیر، ورق خیلی از میدان های سرنوشت ساز را برگردانند
فرنگیس حیدرپور یکی از زنان غیور در یکی از روستاهای مرزی بود که روایت شجاعت وی در کتاب «فرنگیس» آمده است. در قسمتی از این کتاب می خوانیم: «وقتی بمباران تمام می شد و برمی گشتیم، می دیدیم کوکب همانطور روی سنگ نشسته و به ما می خندد. می پرسیدیم: « چرا نیامدی توی چشمه؟» می خندید و می اظهار داشت: «این خلبان که سوار هواپیماست، هم قطار پسرم است و رفیق علی شاه! هر وقت برای بمباران می آید، می گوید همان جا که هستی، بنشین و نترس؛ کاری به تو ندارم. تو را نمی خواهیم بزنیم. من می خواهم آن هایی را که به چشمه می روند، بمباران کنم و بکشم!» بچه ها که حرف او را می شنیدند، باور می کردند و می پرسیدند: «راست می گوید؟!» آن قدر جدی حرف می زد که بچه ها حرفش را باور می کردند. من می گفتم: «نه، شوخی می کند.» طوری بمباران را مسخره می کرد که آدم دلش قرص می شد. او می خواست به ما بگوید عمر دست خداست و تصمیم گرفته بود خودش را به خدا بسپارد».
او علاوه بر ایستادگی شجاعانه و تلاش هایش برای حفظ فرزندان و اعضاء خانواده اش در یک رویارویی مستقیم با دشمن بعثی یکی از آنان را از پا درآورده بود. «مردم جلوی ارتش عراق را گرفتند و نگذاشتند وارد گیلان غرب بشوند. اِهکی، عراق گفته بود می خواهد بیست روزه برسد تهران. ندانسته بودند با کی طرف هستند! مگر ما مرده باشیم… بعضی وقت ها به من می گویند: «اگر یک دفعه دیگر در آن موقعیت قرار بگیری، چه کار می کنی؟» می گویم: «به خدا هیچ فرقی نمی نماید. می کشمش… اگر دشمن باز هم خیال حمله به ما را داشته باشد، این دفعه تفنگ دست می گیرم و تا آخرین نفسم می جنگم.»
از این منظر، سخن از «نقش زنان در مقاومت» محدود به توصیف چند عملکرد نمادین نیست؛ بلکه باید آنان را صاحبان قدرت نرم، مرجع معنوی و عامل شکل دهنده به افق های رفتاری و فکری جامعه تلقی نمود. زنان بودند که توانستند شجاعت را از سطح کنش فردی به سطح جامعه ارتقا دهند؛ و از همین مسیر، ورق خیلی از میدان های سرنوشت ساز را برگردانند. مقاومت یک ملت، زمانی به ثمر می نشیند که زنان آن، با شجاعت در مقابل دشمن بایستند.
چنان که امروز هم این شجاعت را در رفتار و گفتار مادران، همسران و دختران شهدای جنگ اخیر می بینیم. اگر دختر شهید فلاحی نیا در تشییع پدرش برای اسرائیل رجز می خواند، اگر دختر شهید شادمانی با صلابت در مقابل جمع تشییع کنندگان پدر شهیدش دشمن را تهدید می کند، اگر مادربزرگی پسر، عروس و نوه هایش را در یک حمله از دست می دهد و خم به ابرو نمی آورد، اگر بانویی در تلویزیون در لحظه ای که شاید با مرگ فاصله چندانی ندارد، دشمن را با فریادهایش رسوا می کند، از این شجاعت فردی، کنشی جمعی در جامعه شکل می گیرد که نیرو محرکه ایستادگی و پیروزی در مقابل دشمن خواهد شد.
منبع: khatoonyar.ir
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب