این چهار عامل سبب اعتیاد زنان می شوند
خاتون یار: معاون اجتماعی موسسه كادراس استرس، افسردگی، تروما (ضربه روحی) و محرومیت را از مهمترین عوامل شروع اعتیاد در زنان می داند و می گوید: این چهار عامل سیستماتیك می توانند مسئول اعتیاد یا مشكلات روان شناختی باشد كه منجر به اعتیاد اعضای خانواده و زنان شود.
فرزانه سهرابی در گفت و گو با ایسنا، درباره علت گرایش زنان به اعتیاد و تغییر الگوی مصرف آنها اشاره کرد: تغییرات هویتی زنان و درک آنـها از خود اجتماعی، فردی و بازتعریف نقش های زنانه و دخترانه و تحولات جامعه مدرن از دلیلهای اصلی تغییرات مداوم الگوی مصرف است.
وی معتقد می باشد که بالا رفـتن تحصـیلات و اشتغال زنان در کنـار دگرگـونی هـا و تحولات ارزشی جامعه ایرانی، بر حضور آنها در جامعه افزوده و گاه آنان را در برخـی رفتارهـا و اعمال به مردان نزدیک کرده است. افزایش مصرف مواد میان زنان را می توان با تغییرات هویت فرهنگی در چارچوب تغییر نقش های زنانه و دگرگونی ارزش های مردانه مسـلط و نیز در تغییر موقعیت و سبک زندگی زنان در جامعه دانست. عـلاوه بـر فـراهم تـر شـدن فضــاها و محــیط هــای تجربــه و تغییــر در اجتماعــات کوچــک و چنــدنفره دخترانــه و دسترسی سهل زنان به مواد، حضور زنان در دورهمی های مختلف کـه در آن مواد مصرف می شود، نیز عامل دیگری بر افزایش مصرف مواد است. یکـی دیگـر از عوامل مهم در اعتیاد زنان، اعتیاد شـوهران آنها اسـت کـه مستقیم یا غیرمستقیم بر مصرف مواد و لطمه های بعدی آن اثر می گذارد.
نقش اعتیاد مردان در اعتیاد همسرانشان
معاون اجتماعی موسسه کادراس نقش اعتیاد مردان در اعتیاد همسرانشان را وابسته به دو موضوع دانست؛ اول آنکه موانع فرهنگی، اجتماعی و نقش های «سنتی» زنان و طرد اجتماعی سنگین در صورت مصرف مواد توسط خانواده و جامعه عوامل مهمی هستند که هم در شروع اعتیاد زنان و هم درمان و بهبودی باید مورد توجه قرار گیرد، اما نکته مهم در مورد زنانی است که اعتیاد خودرا در نتیجه اعتیاد همسر، پدر، برادر و... تجربه کرده اند؛ در واقع بانوانی که بیشتر قربانی شرایط زندگی خود بوده اند، بانوانی که کار نمی کنند یا درآمد ناکافی دارند معمولا وابستگی شدیدی به همسران خود دارند و در این شرایط اعتیاد همسر می تواند زنگ خطر جدی برای زنان باشد.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: دوم آنکه زنان بعنوان عضو مهم بنیان خانواده و بطور کلی در جامعه باید آموزش های صحیح و مهارت های زندگی را فرا بگیرند، در واقع اگر آموزش ها در مسیری باشد که منجر به توانمندساری زنان و آگاهی آنها هنگام مواجهه با مشکلات و سختی های زندگی باشد در آن صورت می توان امیدوار بود بخش مهمی از لطمه های اجتماعی مانند اعتیاد کنترل شود. در واقع اعتیاد زنان ریشه در بسترهای خانوادگی دارد؛ به شکلی که برمبنای مطالعات انجام شده اغلب زنان معتاد مجرد درگیر خانواده های معتاد بوده اند، یعنی یا پدر یا برادر معتاد داشته اند و بیشتر زنان معتاد متاهل توسط همسرانشان و شرایط زندگی معتاد شده اند. زنان بسیاری وجود دارند که تمام تلاش خودرا برای درمان شوهر معتاد خود صرف کرده اند ولی در نهایت به سبب مشکلات گوناگون خود نیز معتاد شده اند.
بگفته وی، اکثریت مطالعات، نقش شرکای زندگی زنان در شروع مصرف مواد و بعد از درمان را بسیار برجسته می دانند. زنان دارای همسران معتاد دارای علایم و نشانه های روانپزشکی مانند شخصیت ضداجتماعی، افسردگی، استرس و علایم در رابطه با خشونت هستند. در نهایت دو عامل اختلال خوردن و نوشیدن بطور غیرمستقیم در گرایش زنان به اعتیاد مطرح می شود. اختلالات خوردن مانند پرخوری یا بی اشتهایی در نتیجه درونی شدن شخصیت اعتیادآور مانند احساس ناسازگاری، شخصیت ضداجتماعی، عدم اعتماد به نفس و اطمینان به دیگران و… اگر به اعتیاد منجر نشود، می تواند اختلالات اعتیادآور مربوط به خوردن، بازی های یارانه ای و اینترنت را به وجود آورد.
سهرابی اشاره کرد: شهرنشینی نیز می تواند عامل مهمی باشد، برای اینکه در مناطق شهری زنان وارد محیط های کاری، اجتماعی و اقتصادی شده اند و با مشکلات بسیار زیادی روبرو هستند که همین مورد تمایل به مصرف مواد را بیشتر کرده است. با این وجود، با شکستن موانع جنسیتی در خیلی از کشورها و گسترش خدمات آموزشی و مهارتی در حوزه پیش گیری از اعتیاد و درمان آن و بهبود دسترسی زنان به امکانات بیشتر می توان امیدوار به درمان زنان معتاد بود.
وی با تاکید بر اینکه خانواده ها می توانند نقش بسیار مهمی در پیش گیری از اعتیاد زنان و همین طور زنان در اعتیاد همسرانشان داشته باشند، بیان کرد: اثرات طولانی مدت سوء مصرف مواد در زنان برای خانواده و جامعه خیلی از پژوهشگران را بر آن داشته تا به دنبال بررسی علل گرایش زنان به سوء مصرف مواد باشند. در این میان عوامل خطر مانند مشکلات در رابطه با اضافه وزن، گرایش جنسی، سابقه سوء مصرف، خشونت شریک زندگی و اختلال شناختی سبب شده تا نقش خانواده بعنوان عامل مهمی در توسعه و پیشگیری شرایط اعتیادساز برجسته شود.
بگفته معاون اجتماعی موسسه کادراس، بررسی مشکلات در رابطه با اعتیاد زنان و خانواده آنها به دو عامل مهم فرآیندهای در رابطه با اختلالات خانوادگی و عوامل در رابطه با سبک و روش های فرزندپروری بستگی دارد.
سهرابی با اشاره به فرآیندهای در رابطه با اختلالات خانوادگی اظهار داشت: وجود یک خانواده معتاد که در آن ثبات عاطفی و روانی وجود ندارد، یکی از عوامل مهمی است که می تواند به اعتیاد زنان منجر شود. مکانیزم این اثر شامل پروسه ژنتیکی و محیطی است. برمبنای تحقیقات کودکان دارای والدین معتاد بطور ژنتیکی در معرض خطر ابتلاء به آلرژی و مصرف مواد قرار دارند. بعنوان مثال سیگار کشیدن مادر نسبت به پدر فاکتور اصلی گرایش زنان به سیگار است. همین طور افراد معتادی که دارای سابقه خانوادگی هستند، وابستگی شان به مصرف مواد بیشتر و مشکلات روان شناختی پیچیده تری دارند.
این مدرس دانشگاه استرس، افسردگی، تروما (ضربه روحی) و محرومیت را از مهمترین عوامل شروع اعتیاد میان زنان دانست و اشاره کرد: این چهار عامل سیستماتیک می توانند مسئول اعتیاد یا مشکلات روان شناختی باشد که منجر به اعتیاد اعضای خانواده و زنان شود، بعنوان مثال اختلافات خانوادگی و جدایی از متغیرهایی است که در خانواده های ناکارآمد می تواند به اعتیاد منتهی شود. باتوجه به نظریه های رفتاری برخی از این مکانیسم ها می تواند به سبب یادگیری مشاهدات در یک خانواده باشد. مطالعات نشان می دهد افرادی که به سوء مصرف سیگار و مواد روی می آورند، اغلب اختلالات خانوادگی مانند از دست دادن، ضعف، اختلاف و جدایی والدین تا پیش از ۱۱ سالگی را تجربه کرده اند. همین طور مشخص شده اثر اختلافات خانوادگی در ابتلاء زنان به اعتیاد بیشتر از مردان است.
خطر اعتیاد در فرزندانی با والدین آســان گیر یا سخت گیر
ایشان سپس با اشاره به عوامل در رابطه با سبک و روش های فرزندپروری نیز اظهار نمود: در خانواده هایــی کــه روش فرزنــدپــروری آنهــا آســان گیری اســت و فرزند د در ایــن خانواده هــا حکومــت می کنـد، خطـر ابتـلاء بـه اعتیـاد بیشـتر اسـت. زیـرا خانـواده هیـچ کنترلـی بـر فرزنـد خـود نـدارد. همچنیــن در خانواده هایــی که محور فرزندپروری بر ســخت گیری است و فرزندان شــرایط ســختی دارند، خطــر ابتــلاء فرزنــد بــه ســوء مصرف مــواد مخدر بیشــتر اســت، پس محیـط خانـواده بـا توجـه بـه شـرایط فعلـی زندگـی اجتماعـی بایـد از تعــادل برخــوردار باشــد.
معاون اجتماعی موسسه کادراس معتقد می باشد که والدین باید مهارت های زندگی اجتماعی را مانند آموزش «نه گفتن»، اعتماد به نفس، سازگاری محیطی، انتخاب دوستان و… را به فرزندانشان آموزش دهند، برای اینکه این آموزش ها نقش مهمی در ایجاد و محافظت از خطر ابتلاء به اعتیاد دارد. سردی روابط والدین و جدایی والدین دو عامل بسیار مهم در رابطه با مصرف مواد است. سردی و جدایی والدین بعنوان صدمه ای اجتماعی، آثار روانی نامطلوبی بر روی زوجین و فرزندانشان می گذارد.
بنابر اظهارات سهرابی، کیفیت زندگی یکی از فاکتورهای مهم سلامت روان است که در زنان مبتلاء به اعتیاد حکایت از ناکافی بودن این شاخص دارد. بدین جهت فرزندان زنان معتاد و بطور کلی خانواده معتاد در معرض خطر بدرفتاری و توسعه مشکلات هنجاری و روانی مربوط به اعتیاد والدین خود قرار دارند. امروزه نقش مهم زنان در خانواده و جامعه روشن است، خانواده بعنوان نخستین نهاد جامعه پذیری که فرد در آن متولد و رشد می یابد نقش مهمی در امر آموزش و پرورش فرد دارد.
بگفته وی، پژوهش ها حاکی از آنست که تعداد قابل توجهی از زنان پس از طلاق نسبت به آینده ناامید بوده و احساس اضطراب، دلتنگی و اندوه می کنند. در اغلب خانواده های طلاق، فرزندان خصوصاً دختران، از منزل و مدرسه فرار می کنند و ضمن جذب باندهای انحراف، به ارتکاب جرائم مختلف همچون اعتیاد روی می آورند.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: طلاق و جدایی از همسر نیز اثرات سوء و ناگواری خصوصاً برای زن بر جای می گذارد؛ به شکلی که ممکنست به اعتیاد روی آورد. اعتیاد مادر خانواده به مواد، علاوه بر لطمه های جسمی و روانی که برای خود مادر به دنبال دارد، سبب تزلزل نظام خانوادگی و عدم انجام وظایف مادری و همسری از طرف او می شود. اغلب فرد معتاد بی عاطفه، خودخواه و دارای شخصیت نامتعادل و ناموزون است. این خصوصیات برای زن که نقش مادر در خانواده را برعهده دارد، سازگار نیست. زن معتاد به خاطر وابستگی که به مواد مخدر پیدا می کند، اولویت هایش تغییر یافته و بجای توجه به تربیت فرزندان و تحکیم نظام و چهارچوب خانواده، هر لحظه به تهیه مواد مخدر و مصرف آن می اندیشد و دیگر جایی برای تدبیر امور خانواده و ساماندهی به آن بعنوان مدیر داخلی خانه باقی نمی گذارد.
سهرابی با اعلان اینکه خانواده اساسی ترین محیط زندگی است که کودکان در آن رشد می کنند، اشاره کرد: خانواده تأثیرات احساسی، فیزیکی، اجتماعی و روانی کوتاه مدت و طولانی مدت را بر رشد کودکان به سمت نوجوانی و بزرگسالی دارد، بدین سبب محیط و فضای خانواده بر سلامت روان و رفاه روانشناختی اعضای آن اثر می گذارد، بدین جهت پیشنهاد می شود استراتژی های حوزه پیشگیری و درمان اعتیاد، بطور جدی بر خانوادههای زنان، کودکان و نوجوانان مبتلا به مشکلات مربوط به اعتیاد متمرکز شود. رویکرد خانواده محور سبب می شود تا با درمان و پیش گیری از مهمترین عوامل خطر بروز اعتیاد، هم صرفه اقتصادی و هم کارآمدی بیشتری حاصل شود.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب